قبل از اینکه بیان کنیم خار مغیلان با پاهای کوچک حضرت رقیه سلام الله علیها چه کرد به ذکر یک داستان درباره حضرت موسی می پردازیم که مرتبط با همین مطلب می باشد.
در کتب تاریخی چنین نقل کرده اند روزی حضرت موسی به همراه یوشع بن نون از سرزمین کربلا عبور می کرد که ناگهان بند نعلین (کفش) او باز هم گسیخت و خار داخل آن گردید و خون از پای آن حضرت جاری شد. حضرت موسی به پروردگار متعال عرض کرد: خدای من! از من چیزی سر زده که موجب و مستوجب این عقوبت شدم؟ خداوند به سوی او وحی فرستاد که: همانا در اینجا حسین کشته می شود و خون او ریخته می شود لذا خون تو به خاطر موافقت با خون او ریخته شد... (1)
بوسیدن پای مادر
پیامبر(ص) فرمودند:
«کسیکه پای مادرش را ببوسد؛ مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است».
(گنجینه جواهر)
ونیز فرمودند:
«هرکس پیشانی مادر خود را ببوسد،از آتش جهنم محفوظ خواهدماند».(نهج الفصاحة)
درحدیث دیگرفرمودند:
«کسیکه قبر والدین خود را در هرجمعه زیارت کند، گناهانش بخشیده میشودو ازنیکوکاران نوشته شود.
(مستدرک الوسائل، ج 2)
حکایت جالب:
روزی مردی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد:من تمام گناهان را انجام داده ام،ایا راه توبه برای من هست؟
حضرت فرمودند:آیا پدر و مادرت زنده اند؟
گفت:تنها پدرم زنده است.
فرمود:به پدرت احترام ونیکی کن؛تاخداوند تو راببخشد.
وقتی که آن مرد رفت،حضرت به اطرافیانش فرمودند:
«ایکاش مادرش زنده بود».
(بحارالانوار، ج 71)
رسول خدا(ص)فرمودند:
«دعاء الوالد لولده کدعاء النبی لأمتّة؛
همانگونه که دعای پیامبران در مورد امتشان مستجاب است، دعای پدران نیزدرحق فرزندان مستجاب است».
(نهج الفصاحه)
✨حدیث قدسی✨ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺳﺒﺤﺎن
ﻋُﺪَّةُ اﻟﺪَّاﻋِﻲ، أَوْﺣَﻲ اﻟﻠَّﻪُ ﺗَﻌَﺎﻟَﻲ إِﻟَﻲ> ًدَاوُدَ (علیه السلام) ﯾَﺎ دَاوُدُ : إِﻧِّﻲ وَﺿَﻌْﺖُ ﺧَﻤْﺴَﺔ ﻓِﻲ ﺧَﻤْﺴَﺔٍ وَ اﻟﻨَّﺎسُ ﯾَﻄْﻠُﺒُﻮﻧَﻬَﺎ ﻓِﻲ ُﺧَﻤْﺴَﺔٍ ﻏَﯿْﺮِﻫَﺎ ﻓَﻼَ ﯾَﺠِﺪُوﻧَﻬَﺎ وَﺿَﻌْﺖ ْاﻟْﻌِﻠْﻢَ ﻓِﻲ اﻟْﺠُﻮعِ وَ اﻟْﺠَﻬْﺪِ وَ ﻫُﻢ َﯾَﻄْﻠُﺒُﻮﻧَﻪُ ﻓِﻲ اﻟﺸِّﺒَﻊِ وَ اﻟﺮَّاﺣَﺔِ ﻓَﻼ َﯾَﺠِﺪُوﻧَﻪُ وَﺿَﻌْﺖُ اﻟْﻌِﺰَّ ﻓِﻲ ﻃَﺎﻋَﺘِﻲ و َﻫُﻢْ ﯾَﻄْﻠُﺒُﻮﻧَﻪُ ﻓِﻲ ﺧِﺪْﻣَﺔِ اﻟﺴُّﻠْﻄَﺎنِ ﻓَﻼ ِﯾَﺠِﺪُوﻧَﻪُ وَ وَﺿَﻌْﺖُ اﻟْﻐِﻨَﻲ ﻓِﻲ اﻟْﻘَﻨَﺎﻋَﺔ َوَ ﻫُﻢْ ﯾَﻄْﻠُﺒُﻮﻧَﻪُ ﻓِﻲ ﻛَﺜْﺮَةِ اﻟْﻤَﺎلِ ﻓَﻼ ِﯾَﺠِﺪُوﻧَﻪُ وَ وَﺿَﻌْﺖُ رِﺿَﺎیَ ﻓِﻲ ﺳَﺨَﻂ اﻟﻨَّﻔْﺲِ وَ ﻫُﻢْ ﯾَﻄْﻠُﺒُﻮﻧَﻪُ ﻓِﻲ رِﺿَﺎ َاﻟﻨَّﻔْﺲِ ﻓَﻼَ ﯾَﺠِﺪُوﻧَﻪُ وَ وَﺿَﻌْﺖُ اﻟﺮَّاﺣَﺔ ﻓِﻲ اﻟْﺠَﻨَّﺔِ وَ ﻫُﻢْ ﯾَﻄْﻠُﺒُﻮﻧَﻬَﺎ ﻓِﻲ اﻟﺪُّﻧْﯿَﺎ
ﻓَﻼَ ﯾَﺠِﺪُوﻧَﻬَﺎ
ﺧﺪای ﻣﺘﻌﺎل ﺑﻪ داوود ﻧﺒﻲ(ﻋﻠﯿﻪ آﻻف اﻟﺘﺤﯿﻪ و اﻟﺜﻨﺎء) وﺣﻲ ﻛﺮد ﻛﻪ ای داوود ﻣﻦ ﭘﻨﺞ ﭼﯿﺰ را در ﭘﻨﭻ ﺟﺎ ﻗﺮار دادﻩ ام وﻟﯽ ﻣﺮدم آن را در ﭘﻨﺞ ﺟﺎی دﯾﮕﺮ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﯽ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ اﯾﻦ ﺑﻪ آن دﺳﺖ ﻧﻤﯽ ﯾﺎﺑﻨﺪ...
انا لله و انا الیه راجعون
شیخ ابراهیم زکزاکی را در نیجریه به خاک و خون کشیدند؛ شیخ باقر النمر را در عربستان گردن زدند... شحاطه را در مصر تکه تکه کردند... فرزندان علی را در سوریه سر می برند و در بحرین به سیاهچال می اندازند... کودکان یمنی زنده زنده می سوزند؛ شیعیان پاکستان در هراس مرگ و انفجار اند و در لبنان تضحیه می شوند...
اللهم عجل فی فرج مولانا وصاحبنا صاحب الامر والزمان(عجل الله تعالی فرجه)
پس همین که شب عاشورا نزدیک شد حضرت امام حسین علیه السّلام اصحاب خود راجمع کرد، حضرت امام زین العابدین علیه السّلام فرموده که من در آن وقت مریض بودم با آن حال نزدیک شدم و گوش فرا داشتم تا پدرم چه مى فرماید، شنیدم که با اصحاب خود گفت :
اُثْنی عَلَى اللّهِ اَحْسَنَ الثَّناءِ تا آخر خطبه که حاصلش به فارسى این است ثنا مى کنم خداوند خود را به نیکوتر ثناها و حمد مى کنم او را بر شدّت و رخاء، اى پروردگار من ! سپاس مى گذارم ترا بر اینکه ما را به تشریف نبوّت تکریم فرمودى ، و قرآن را تعلیم ما نمودى ، و به معضلات دین ما را دانا کردى ، و ما را گوش شنوا و دیده بینا و دل دانا عطا کردى ، پس بگردان ما را از شکر گزاران خود.
پس فرمود: امّا بعد ؛ همانا من اصحابى باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمى دانم و اهل بیتى از اهل بیت خود نیکوتر ندانم ، خداوند شما را جزاى خیر دهد و الحال آگاه باشید که من گمان دیگر در حقّ این جماعت داشتم و ایشان را در طریق اطاعت و متابعت خود پنداشتم اکنون آن خیال دیگر گونه صورت بست لاجرم بیعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هر جانب که خواهید کوچ دهید و اکنون پرده شب شما را فرو گرفته شب را مطیّه رهوار خود قرار دهید و به هر سو که خواهید بروید؛ چه این جماعت مرا مى جویند چون به من دست یابند به غیر من نپردازند.
چون آن جناب سخن بدین جا رسانید، برادران و فرزندان و برادرزادگان و فرزندان عبداللّه جعفر عرض کردند: براى چه این کار کنیم آیا براى آنکه بعد از تو زندگى کنیم ؟ خداوند هرگز نگذارد که ما این کار ناشایسته را دیدار کنیم ...
امام کاظم علیه السلام : در عصر سلیمان بن داود قحطى سختى شد. مردم از وضع بد خود به سلیمان شکایت کردند، و از او تقاضا کردند براى آنان از درگاه الهى باران بخواهد.
سلیمان گفت : فردا چون نماز صبح بجاى آورم ، بیرون مى روم و دعا مى کنم . فردا صبح سلیمان پس از اداء نماز از شهر بیرون رفت ، و مردم نیز او را براى دعا همراهى کردند.
سلیمان در میان راه مورچه اى را دید که دستها را بسوى آسمان بلند کرده و پاها را بر زمین قرار داده و مى گوید: بارخدایا، ما مخلوقى ضعیف از مخلوقات تو هستیم ، و از روزى و رزق تو بى نیاز نیستیم . اى خداوند بزرگ ، ما را بواسطه گناهان بنى آدم هلاک مفرما.
چون حضرت سلیمان این دعا را بشنید، فرمان داد مردم به شهر بر گردند. زیرا بوسیله دعاى مورچه اى باران رحمت حق بر شما نازل خواهد شد. پس برگشتند و در آن سال بقدرى باران آمد که مانند آن را هرگز ندیده بودند.
مرحوم سید بن طاووس رضوان اللّه تعالى علیه نقل نموده از محمد بن داود که گفت : همسایه اى داشتم معروف به على بن محمد بود که ایشان برایم گفت من از ایام جوانى هرماه به زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) میرفتم تا اینکه سن من بالا رفت و نیروى جسمیم ضعیف شد و یک چند وقتى زیارت را ترک کردم ، پس از مدتى به قصد زیارت , پیاده حرکت کردم پس از چند روز به کربلا رسیدم و به زیارت آقا امام حسین (علیه السلام) نائل شدم و دو رکعت نماز بجا آوردم و بعد از زیارت و نماز از فرط خستگى راه کنار حرم خوابم برد...